در ادامه مقاله قبل به معرفی عناصر سرمایه روانشناختی میپردازیم و به طور خلاصه تاثیر آن در سازمان را بررسی میکنیم.
سرمایه روانشناختی : ظرفیتهای روانشناختی از قبیل : تابآوری ، خوشبینی ، خود کارآمدی و امیدواری در کنار هم ، عاملی را به عنوان سرمایه روانشناختی تشکیل میدهند.
خودکارآمدی : باور فرد به تواناییهایش برای دستیابی به موفقیت در انجام وظیفه ای معین از راه ایجاد انگیزه در خود ، تامین منابع شناختی برای خود و نیز ایفای اقدامات لازم .
افراد با خود کارآمدی بالا دارای ویژگی های زیر میباشند :
- هدفهای والایی برای خود تعیین میکنند و ایفای وظایفی دشوار برای رسیدن به آن هدفها را بر عهده میگیرند.
- به استقبال چالش می روند و برای رویارویی با چالش سخت تلاش می کنند.
- انگیزه فردی آنها به شدت بالاست.
در رویارویی با موانع ، ثابت قدم هستند.
امیدواری:
عاملیت و برنامهریزی برای هدف .(اسنایدر ، ۱۹۹۱)
امیدواری تاثیر مستقیم بر رضایت شغلی و میزان بهره وری فردی دارد.
خوشبینی : سلیگمن بر این باور است که افراد خوشبین ، در رویارویی با شکست ها و موفقیت های خود چنین عمل میکنند:
- موفقیتهایشان را به تواناییهای درونی و پایدار خود نسبت میدهند .
- در ناکامی ها ، شکست خود را به عوامل ویژه بیرونی و غیرپایدار نسبت میدهند .
توضیح دیگری برای خوش بینی که توسط کارور و شی یر (2003) مطرح شده این است که افراد خوش بین همواره در انتظار رخ دادن اتفاق های خوشایند در زندگیشان هستند.
تاب آوری:
نوعی حالت قابل توسعه در فرد که بر اساس آن قادر است در رویارویی با ناکامی ها،مصیبت ها و تعارض های زندگی و حتی رویدادهای مثبت ، پیشرفت ها و مسئولیت بیشتر به تلاش افزون تر ادامه دهد و برای دستیابی به موفقیت بیشتر، از پای ننشینند .
ویژگی افراد تابآور :
- واقعیت زندگی را به سهولت میپذیرند .
- ایمان دارند زندگی پر معناست.
- دارای توانایی برای وفق دادن خود با تغییرات بزرگ هستند.سرمایههای روانشناختی و متغیرهای سازمانی :پژوهش های تجربی فراوانی در زمینه تاثیر سرمایه روانشناختی بر متغیرهای سازمانی مانند : رضایت شغلی، عملکرد و تعهد سازمانی صورت گرفته است .
که رابطه معناداری بین آنها وجود دارد . در مجموع ، در مقوله رفتار سازمانی مثبت ، سرمایه روانشناختی به مثابه ورودیای در نظر گرفته می شود که خروجی آن سطح عملکرد سازمان است.
نتیجه گیری:
رویکرد مثبتگرا بر قابلیت گسترش ، پرورش ، شکوفایی و کمال انسان و تبدیل شدن به آنچه که او میتواند باشد ، تاکید دارد . از طرف دیگر نمیتوان قانونی برای جدایی رفتار مثبت از منفی ایجاد کرد ، چون این به فرهنگ و ارزش های فرهنگی بستگی دارد .مثبتگرایی مطلق مانند منفیگرایی مطلق، خوب نیست ، بلکه باید بین آنها تعادل ایجاد کرد. به عنوان مثال اطمینان بیش از حد به نیروی انسانی میتواند عملکرد و کارایی را پایین آورد و یا خوش بینی غیرواقعی می تواند منجر به انحراف از مسئولیت اصلی شود و یا امید کاذب میتواند منجر به تخصیص نادرست منابع و انرژی به سمت اهداف بیهوده شود و در نتیجه به افراد سازمان خسارت وارد کند . بنابراین باید سعی شود در عین توجه به نقاط قوت ، به ضعف ها توجه شود و بین آنها تعادل ایجاد شود .